آقا احسان آقا احسان ، تا این لحظه: 17 سال و 22 روز سن داره

آقا احسان گل پسر

ماه برکت

ماه برکت زِ آسمان می آید    صوت خوش قرآن و اذان می آید تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه تبریک،بهار رمضان می آید            امشب طلب عشق زِدلدار کنیم شیطان رجیم را سر دار کنیم امر فرجش اگر مهیا باشد این ماه کنار یار افطار کنیم(انشاالله) شعر از : حسین وکیلی زارچ                                          آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ ...
18 خرداد 1394

نیم متر نخ !

                                         بنام خالق تمام زیبایی های علم   به دانش بود نیک فرجام تو                       به مینو دهد چرخ آرام تو                       اللهمّ صلی علی محمّد و آل محمّد   ...
24 بهمن 1393

سلام بابا یک خبر!

سلام بابا یک خبر !                           بنام پرودگار دانا و توانا ساعت 13 و10 دقیقه در حال خواندن نماز ظهر بودیم که آقا احسان از در وارد شد . بدون اینکه سلام کند ویا اینکه کیف مدرسه اش را از دوش خود بردارد ، در کنار من نشست و منتظر ماند تا نماز بابای و مامانی تمام شود. همین که نمازم تمام شد بلا فاصله گل پسرم گفت  : سلام بابا یک خبر ! علیکم السلام آقا احسان گل ، چه خبری بابا ؟                      &...
23 بهمن 1393

مژده مژده

مژده مژده در مورخه ی 93.10.8 ساعت 2 و 45 دقیقه ی بامداد دائی شدم . می دانید چه کسی به من آقا دائی خواهد گفت . آیلین جان . وقتی آقا احسان به نی نی آبجی خود نگاه کرد بسیار خوشحال شد و گفت : بابا بیبین آیلین چقدر زیباست . می شی بدین به آغوشم ؟ بابای گفت : نه پسر م حالا خیلی زود است بعدا حالا نمی شه . چون آیلین خیلی کوچک است . این هم یک عکس از آیلین جان که حدود 4 ساعت بعد از بدنیا آمدنش . ...
15 دی 1393

گالری عکسهای من 4

السلام علیک یا رسول الله ای بهترین بهترین بنده ی خداوند دانا و توانا عکسهای انتخابی آقا احسان البتّه با تغییرات پسرم امیدوارم بزودی زود به زیارت حضرت محمّد مصطفی پیامبر گرامی اسلام (ص) مشرف بشوی . انشاالله  این دعا را هم در حقّ پدر و مادرت بکنی : خدایا پدر و مادر مرا به کرامت نزد خود و درود از جانب خود مخصوص گردان ای ارحم الرحمین . احسان کوچولوی ما در اصفهان با چند دختر خانم کوچولوی خوشگل دوست شده بود . آنقدر آنها را دوست داشت که آنها را می بوسید .موقع خداحافظی هم بسیار گریه کرد نمی توانست از آنها دل بکند امید وارم دوباره در یک سفر دیگر آنها را زیارت بکنیم و هر جا که باشند سالم وسل...
12 آذر 1393

غصّه یا ناله

            بنام خدای که ازدل بندگانش آگاه است   چشمهایم پر از اشک است . بهانه ای می خواهد برای گریه کردن ، دلم از غصّه پر است ، درد و رنج امانم را گرفته ، کسی نیست که ف گوش به حرفهای دلم دهد . هر کجا می نگرم ، دوستی نمی بینم ، کجای این دنیا پناهگاه است . چه کسی به بی پناهان پناه می دهد ؟ چه کسی گوش به حرفهای دل پر دردمندم می دهد ؟ هرچه تلاش می کنم بنویسم ، قلم در دستم سنگینی می کند . حرفها ار دهانم ، به بیرون نمی آیند . در این دنیای وانفسا ، در این دنیای بی در و پیکر ، با این همه مردی و نامردی ، دیدن و شنیدن ، امّا بی خیال شدن ،دلگیرماز دست آدمهای بی مسئولیّت ، ...
12 آذر 1393

آقا احسان شلوغ نکن !

سلام سلام و سلام امروز می خواهم یک ماجرای واقعی در مورد آقا احسان بنویسم تا در آینده آقا احسان خودش ببیند و بخواند . روزی از روزهای خوب خداوند بزرگ در خانه نشسته بودیم و طیق معمول آقا احسان داشت بازی می کرد . یا بهتر بگویم بازی بسیار پر سر و صدا می کرد . بابای بسیار ناراحت و سرش بشدّت درد می کرد . بابای هرچه گفت آقا احسان شلوغ نکن سرم درد می کند گوش نکرد که نکرد البتّه به نظر بنده هیچ کار بدی نمی کرد چون بچّه باید بازی کند .او که نمی دانست که سر درد یعنی چه ؟ حوصله ندارم یعنی چه ؟ اصلا بچّه یعنی بازی بازی گوشی و جنب و جوش . خلاصه بابای حوصله نداشت و سرش هم بسیار درد می کرد. بله هی گفتم گوش نکرد .مامانی هم گفت چند دقیقه آرا...
1 مرداد 1393